حضرت عباس

اطاعت از جمله مسائل کلیدی در زندگی هر کسی است و لازم است درباره آن اندیشه کنیم. اینکه از چه کسی و تا چه حدی اطاعت کنیم و اگر پیشنهادی داریم چه وقت و به چه صورت مطرح کنیم از مسائل بسیار مهمی است که در زندگی با آن سر و کار پیدا می‌کنیم. حضرت عباس علیه السلام الگوی کامل اطاعت و پیشنهادهای خالصانه است و ایام خجسته میلاد، فرصتی مغتنم برای تفکر در این مسائل است که امیدواریم نوشته زیر دریچه‌ای از آن را به روی ما باز کند.

اطاعت از که رواست؟

از قرآن می‌آموزیم که از خدا و رسول و کسانی که دارای "امر" هستند اطاعت کنیم.(1) مصداق اصلی آنان ائمه اطهار علیهم السلام است و سپس هر کس که به هر مقدار نسبت به ما دارای "امر" باشد، شایسته اطاعت است. زمامداران، فرماندهان، والدین، شوهران، معلمان، نعمت دهندگان و غیره هر یک در قالبی و تحت ضوابطی شایسته اطاعت هستند و البته و صد البته که اطاعت محض مخصوص خدا و معصومین علیهم السلام است.

اطاعت های ناروا

در میان همه کسانی که شایسته اطاعت هستند، تنها معصومین علیهم السلام از خطا و گناه مبرّا هستند؛ در نتیجه به هنگام اطاعت باید مراقب باشیم که نیت اصلی ما باید اطاعت از خدا و رسول و ائمه اطهار علیهم السلام باشد، در نتیجه مجاز نیستیم از دستور گناه و حماقت و هر چه خدا بدان راضی نیست اطاعت کنیم. خدا از ما می‌خواهد که با دید روشن و آگاهانه در راه او از شایستگان اطاعت کنیم. در نتیجه اگر یقین داشته باشیم که فلان نوع از اطاعت باعث نارضایتی خدا می‌شود، نباید چنان کنیم.
قرآن کریم ما را به والدین خود سفارش می‌کند اما از اینکه در امور شرک آمیز و گناه آلود از آنها اطاعت کورکورانه کنیم ما را باز می‌دارد.(2) فرماندهان جنگی نیز با اینکه شایسته اطاعت هستند اما در جایی که یقین داریم از حال اعتدال خارج شده‌اند و دستور به گناه یا حماقت بدهند، نباید از آنها اطاعت کنیم.(3) به طور خلاصه هر اطاعتی که نافرمانی خدا باشد ممنوع است.

پیشنهاد یا اطاعت؟

اگر قرار باشد از ولیّ خود اطاعت کنیم آیا حق پیشنهاد کردن داریم یا خیر؟
قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهیم لازم است توجه کنیم که پیشنهاد به دو گونه است. گاهی به معنای این است که یک موضوع از دید ولیّ یا فرمانده ما پوشیده مانده است و لازم است به اطلاع او برسانیم. در این صورت اسم این قضیه پیشنهاد نیست بلکه خبر رسانی است. هرچه اطلاعات خوب و به درد بخور را در اختیار ولیّ خود بگذاریم بهتر است زیرا او بهتر می‌تواند تصمیم بگیرد.(4)

به هنگام پیشنهاد دادن باید مراقب حالات درونی خود باشیم. شکی نیست که پیشنهاد سازنده حتی اگر اشتباه هم باشد نشانه صدق نیت ما در خیرخواهی از ولیّمان می‌باشد اما اگر از نفس خود مراقبت نکنیم از هر راهی به دنبال پوشاندن إعمال نفوذ بر ولیّ خود می‌باشیم که یکی از این راه‌ها پیشنهاد دادن است

گاهی نیز پیشنهاد دادن از حالت اطلاع رسانی و ارائه گزینه‌های انتخابی بیشتر است و جنبه دستوری پیدا می‌کند. به عبارت دیگر گاهی می‌خواهیم نظر خود را بر ولیّ خود القاء کنیم و او را مجاب به پذیرش خواسته خود کنیم و در این راه دست به ارائه پیشنهاد می‌زنیم. 
گاه همه شرایط در ظاهر هم تأییدکننده حرف ما می‌شود. این مسئله گاه به حدی پیچیده می‌شود که فقط افرادی با ذکاوت الهی از عهده کشف آن بر می‌آیند. به عنوان مثال برادران یوسف که بنیامین را به اجبار به دربار مصر تسلیم کرده بودند به پدر خود گفتند که بنیامین دزدی کرده بود و آنها تقصیری نداشتند. پیشنهاد کردند که پدر جریانات او را از مردم آن شهر و از اهل قافله جویا شود اما با اینکه همه شواهد تصدیق کننده حرف آنها بود، پدرشانیعقوب علیه السلام متوجه نیت های درونی آنها شد و گفت که نفس شما كارى زشت را در نظرتان آراسته است.(5)
در نتیجه به هنگام پیشنهاد دادن باید مراقب حالات درونی خود باشیم. شکی نیست که پیشنهاد سازنده حتی اگر اشتباه هم باشد نشانه صدق نیت ما در خیرخواهی از ولیّمان می‌باشد اما اگر از نفس خود مراقبت نکنیم از هر راهی به دنبال پوشاندن إعمال نفوذ بر ولیّ خود می‌باشیم که یکی از این راه‌ها پیشنهاد دادن است.
برای مثال نسبت به حالات درونی، درباره "سوال کردن" بیندیشیم. گاهی مطلبی را نمی‌دانیم و سوال می‌کنیم اما دانستن یا ندانستن آن مطلب اهمیت چندانی ندارد. گاهی مطلب مهمی است و سوالش نمی‌کنیم. گاهی نیتمان از سوال کردن صرفا گذران وقت است یا اذیت کردن معلم یا استاد یا نیتمان آن است که از زبان او بشنویم که جواب را نمی‌داند. با این مثال روشن می‌شود که نمی‌توانیم بگوییم هر سوالی خوب است، بلکه به هنگام سوال پرسیدن نیز نیت های درونی ما بسیار مهم است. 

سوال

در اینجا به چند نمونه پیشنهاد روشن و تاریک اشاره می‌کنیم:
امیرالمومنین علیه السلام از کوفیان دوران خود گله دارد که وقتی شما را به جنگ دستور می‌دهم گرمی هوا را بهانه می‌کنید و پیشنهاد می‌دهید که صبر کنم تا هوا خنکتر شود... شما که از سرما و گرمای هوا فراری هستید از شمشیر دشمن فراری تر خواهید بود.(6) آن بهانه‌جویان، سستی خود را در قالب پیشنهاد مخفی کرده بودند و در حقیقت به دنبال فرار از جهاد بودند.
فرزندان یعقوب علیه السلام از او اجازه خواستند که یوسف علیه السلام را با خود ببرند و این اجازه را به صورت پیشنهادی برای بازی کردن و لذت بردن یوسف علیه السلام مطرح کردند.(7)
گاهی پیشنهادها از افراد نالایقی صادر می‌شود اما حرف درست و قابل قبولی است. پذیرفتن چنین پیشنهادهایی نکوهیده نیست. مانند پیشنهاد یکی از کافران قریش که قبل از جنگ بدر به قوم خود اصرار می‌کرد با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نجنگند و پیامبر صلی الله علیه و آله هم موافق بود اما کافران خود جنگ را شروع کردند.(8)
چه بسیار که کافران به پیامبر صلی الله علیه و آله پیشنهاد معجزه می‌دادند که مثلا اگر فلان کار عجیب را بکنی ما مومن می‌شویم اما در حقیقت آنها به دنبال ایمان نبودند و در اکثر موارد هم پیامبر صلی الله علیه و آله چنین پیشنهادهایی را قبول نمی‌فرمود.(9) کافران حتی درباره قرآن نیز پیشنهاد می‌دادند که این قرآن را عوض کن یا قرآن دیگری بیاور (10)، اما آمدن قرآن امری الهی است و به پیشنهاد کافران تغییر نمی‌کند.

خدا از ما می‌خواهد که با دید روشن و آگاهانه در راه او از شایستگان اطاعت کنیم. در نتیجه اگر یقین داشته باشیم که فلان نوع از اطاعت باعث نارضایتی خدا می‌شود، نباید چنان کنیم

گاهی افراد الهی هم برای اینکه جلوی مفاسد را بگیرند مجبور به پیشنهادهایی می‌شوند که مخالف تمایل عادیشان است؛ مثلا لوط علیه السلام به قوم گناهکارش گفت که به میهمانانش کار نداشته باشند و با دخترانش ازدواج کنند.(11)
گاهی برخی پیشنهادها نیز از روی طمع ورزی‌های ظاهربینانه است و خدا و مصالح اصلی جامعه و فرد در آن لحاظ نشده است، مثل کسانی که در حال آرام نشدن جنگ به پیامبر صلی الله علیه و آله پیشنهاد می‌دادند که به جای کشتن کافران آنها را آزاد کند و فدیه بگیرد.(12)
اگر قرار باشد پیشنهادی مخالف خواست خدا باشد، نه اطاعت جایز است و نه قبول پیشنهاد. همانطور که پیامبر صلی الله علیه و آله پیشنهاد کفار را نپذیرفت و دست از دعوت خود بر نداشت و بلال حبشی نیز از اربابش که به او دستور کافر شدن داده بود سرپیچی کرد و پیشنهادهای او را نپذیرفت.
جالب آنکه برای کمک کردن به مردم لازم نیست حتما همه پیشنهادهایشان را بپذیریم بلکه باید راهی را که خدایی تر است برگزینیم، مثلا ذوالقرنین وارد سرزمینی شد که مردمش تحت ظلم یاجوح و ماجوج بودند. آنها پیشنهاد دادند که ذوالقرنین مزدی بگیرد و دیوار حائلی برایشان بسازد که مانع ورود یاجوح و ماجوج شود، اما ذوالقرنین از قبول این پیشنهاد خودداری کرد و گفت به من کمک کنید تا با هم این سدّ را بسازیم.(13)

پانوشت:
1. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُوْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً (نساء، 59)
2. سوره عنکبوت،‌ آیه 8: وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بی‏ ما لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَیَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (8)
3. ای داستان مردمی است که پیامبر او را فرمانده جنگ قرار داده بود اما وقتی دستور احمقانه و غیر عاقلانه صادر کرده بود اطاعتش بر زیردستانش حرام بود: 
عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ بَعَثَ‏رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله سَرِیَّةً وَ اسْتَعْمَلَ عَلَیْهَا رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یُطِیعُوهُ وَ لَمَّا كَانَ ذَاتُ یَوْمٍ غَضِبَ عَلَیْهِمْ فَقَالَ أَ لَیْسَ قَدْ أَمَرَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ تُطِیعُونِی قَالُوا نَعَمْ قَالَ فَاجْمَعُوا حَطَباً فَجَمَعُوهُ فَقَالَ أَضْرِمُوا نَاراً فَفَعَلُوا فَقَالَ لَهُمُ ادْخُلُوهَا فَهَمُّوا بِذَلِكَ ثُمَّ جَعَلَ بَعْضُهُمْ یُمْسِكُ بَعْضاً وَ یَقُولُونَ إِنَّمَا فَرَرْنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مِنَ النَّارِ فَمَا زَالُوا [كَذَلِكَ‏] حَتَّى خَمَدَتِ النَّارُ وَ سَكَنَ غَضَبُ الرَّجُلِ فَبَلَغَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ لَوْ دَخَلُوهَا لَمَا خَرَجُوا مِنْهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِی الْمَعْرُوفِ (مستدرک الوسائل، ج13، ص141)
4. وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاَّ قَلیلاً (نساء، 83)
5. وَ جاوُ عَلى‏ قَمیصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُونَ (سوره یوسف، آیه 18)
6. نهج البلاغه،  خطبه 27
7. أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (سوره یوسف، آیه12)
8. وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (سوره انفال، آیه61)
9. ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَكْناها أَ فَهُمْ یُوْمِنُونَ (سوره انبیاء، آیه 6)
10. وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما یَكُونُ لی‏ أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسی‏ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحى‏ إِلَیَّ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ (سوره یونس، آیه 15)
11. قالَ هوُلاءِ بَناتی‏ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلینَ (سوره حجر، آیه71)
12. ما كانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَكُونَ لَهُ أَسْرى‏ حَتَّى یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ تُریدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُریدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَكیمٌ (سوره انفال، آیه 67)
13. قالُوا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى‏ أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا (سوره کهف، آیه 94)

  روح الله رستگارصفت            
کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان